۱۳۹۲ دی ۱۵, یکشنبه

منو مامان کیر ندیدم


سلام اسم من مهدی است من 17سالمه و مامانم 32 سالشه مامانم 15 سالش بوده که منو به دنیا اورده بابامم وقطی من 14سالم بود مرد ومنم یه خواهر 6 ساله دارم . خلاصه یه مدت بود مامانم خیلی تو چشم میزد چون مربی والیبال هست قدشم 170عکسشم گذاشتم مثل یه دختر 20 -25 ساله میمونه البته مامانم دکترا روانشنایس داره .
یه شب بارون میومد رد و برق هم میزد مامنمو اجیم تو اتاق من خوابیدن اجیمم به زور رو تخت من خوابید منم ناچاره پیش مامانم خوابیدم یه مدت که گذشت دیدم اجیم خوابیده پتو هم از روی سر خودش زده کنار بلند شدم پتو رو انداختم روش مامانمم بلند شد رفت دست شویی بعد دو سه دقیقه گفت مهدی بیا رفتم دیدم لخت شده داره میره حموم گفتم براچی منو صدا کردی گفت بند کرستم ازپشت گره خورده  بازش کن من بازش کردم گفت تو دیگه بورو. منم وقطی مامانمو اونجوری دیدم هشرم زد بالا و رفت تو تخت خواب شروع کردم خود ارضایی من دیگه تو حال خودم نبودم چشامو باز کردم دیدم مامانم جلومه ریدم به خودم گفت با خود ت کشتی میگیری هیچی نگفتم و رفتم زیر پتو. بعد چند دقیقه دیدم اومد خوابید  من اول فکر کردم لباس پوشیده یهو رد وبرق زد ترسید خودشو چسبوند به من من فهمیدم چشه اخه اون رد و برق جوری نبود که بترسن  وقطی چسبید فهمیدم یه کرست با شرت  بیشتر تنش نیست دیگه خوابیدیمو دیدیم  داریه با خودش ور میره  چند دقیقه گذشت دیدم رفت دست شویی فهمیدم ارضا شده وقطی اومد چسب من خوابید گفت نخوابیدی گفتم خوابم نمیبره گفت حالا ارضا شدی!منم خجالت کشیدم هیچی نگفتم دیدم گفت بعد بابات مرد خونه مگه تو نیستی گفتم چرا گفت پس چرا نیاز های منو براورده نمیکنی که مجبور نشم برم کیر مصنوعی بخرم  اینو که گفت شاخ دراوردم  روشم خابیدو گفت یکم با روغن زیتون ماساژم میدی گفتم اره رفتم روغن اوردم دیدم کرستو شرتشو درورده  یهزره ماساژَ دادم و گفت حالا تو بخواب منم از خدا خواسته خوابیدمو لباسمو دروردم امر ماساژ بده دیدم دستش تو شرتمه گفتم چکار میکنی گف مگه نمی خواستی اضا بشی میخوام ارضات کنم  منم هیچی نگفتم اومد گفت لبامو میخوری گفتم اره خلاصه گفتم مامان چند سال با کسی حال نکردی گفت از مو قع مرگ بابات یه زره ور رفتو رفت سراق گوشیش بعد دیدم زنگ خونه خورد  منم شکه شدم ساعت سه  نسف شب زنگ خونمون بخره  مامانم رفت درو باز کرد بعد دیدم دوست دخترم که اسمش مهناز اومد تو اونم لخت شد کفتم این دیگه کیهمامانم گفت من از تو باد بپرسم این چرا باتو دوست گفتم چرا گفت دانش امز باشگامه خلاصه مامانم رو ازکس کردم اومدم بزارم تو کس دوستم گفت ای کارو نکنی گفتم براچی گفت پردش پاره میشه جواب مامان باباشو نمیتونی بدی گذاشتم تو کونش اونم دفه اولش بود دردش اومد دیگه ارضاشدم روتخت پیش اجیم خوابیدم اوناهم روزمین صبح اجیم بلند شد همهی مارو لخت دید  وبعد منو صداکرد منم زیر پتو بودم منو ندید بعد فرستادمش بیرو سرشو شیره مالیدم و بعد مامانمو مهنازو صدا کردمو رفتیم لباس پوشیدیمو  رفتیم صبحانه تا داستان بعدی با مامانم فعلا بای 

۱۳ نظر:

  1. جون همون مامان جندت داستان بعدی رو بیخیال شو. تن بابات تو قبر میلرزه این قدر تخمی نوشتی

    پاسخحذف
  2. جون همون مامان جندت داستان بعدی رو بیخیال شو. تن بابات تو قبر میلرزه این قدر تخمی نوشتی

    پاسخحذف
  3. خانمهای‌سکسی‌وحشری‌اگه‌کیرکلفت دوست دارن تماس بگیرن
    ۰۹۳۹۳۶۳۱۲۹۸

    پاسخحذف
  4. خانمهای‌سکسی‌وحشری‌اگه‌کیرکلفت دوست دارن تماس بگیرن
    ۰۹۳۹۳۶۳۱۲۹۸

    پاسخحذف
  5. دوستانی که داستان می نویسید خواهشا مارو کس گیر نیارید

    پاسخحذف
  6. دوستانی که داستان می نویسید خواهشا مارو کس گیر نیارید

    پاسخحذف
  7. من میفهمم چی میگه چون خودم عاشق سکس با مامانم بودم که اخرشم تونستم هیچ سکسی نمیتونه جاشو بگیره واقعا یه حس خوبه

    پاسخحذف
  8. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  9. من میفهمم چی میگه چون خودم عاشق سکس با مامانم بودم که اخرشم تونستم هیچ سکسی نمیتونه جاشو بگیره واقعا یه حس خوبه

    پاسخحذف
  10. مگه مجبوری دروع بگی ننتو جنده کنی .

    پاسخحذف