۱۳۹۲ دی ۱۸, چهارشنبه

سلام ایندفه میخوام یکی دیگه از سکس هام رو با مامانم بگم
فکر میکنم که که دیگه بدونید کیم  و سنو سالمو می دونید.
 من یه خاله دارم که هنوز ازدواج نکرده 25 سالش (دانشگاه درس میخونه میخواد لیسانس زنان و زایمان بگیره میره خواب گاه) هست  منو مامانم و خالم رفتیم شمال مامانمم رانده بود خونه مامان بزرگم  داییامم تو شمال هستن (رامسر) در هالی که من روم به مامانم باز شده بود خالمم که عقب خوابیده بود به مامانم عکسای سکسی نشون میدادم یک دفعه خالم گفت چکار میکنید گفتم هیچی گفت نکونه عکس سکسی میبینید نگاه کردم به مامانم و حرفی نزدم مامانمم شوکه شده بود. ریسیدم رامسر زنداییام اومدنو بعد چند روز خالم به مامانم گفت یه جا تو شهر هست که توش زن من میرین میکنن جنده خونست مامانم به من گفت بریم منم قبول کردم  خالمم نبردیم رفتیم تو رخت کن لخت شدیمو رفتیم بین جمعیت رقص رفتیم تو یکی اتاقا که حال کنیم دیدم خالم اونجاست دارن از کون میگانش رفتم اوردمش انورو یه زره خجالت کشیدم  کفتم تو انجا چکار میکنی گفت حال میکنم  مامانم هنوز متوجه نشده بود رو تخت خابیده بود تا من بیام باش حال کنم بعد به مامان گفتم میرم دست شویی گفت بورو با خالم رفتیمو گفت بام حال میکنی گفتم اره خابوندم  روتختو شروع کردیم خوردن هم دیگه بعد روش وایسادم گفت بیا پایین تر رفتم دیدیدم کیرمو گذاشت یه جایی فکر کردم کونشه بعد کردم تو جیغ زد گفتم ها چیشد گفت کیرتو نگاه کن  درو وردم دیدم شده خون خالی گفتم پاره  شدی گفت نه پردم پاره شد بستم در کونش گفتم به دستی ای کارو کردی گفت اره بعد یه زره تلمبه زدم دیدم اضا شد گفت چه هالی میده کس دادن  بعد یه نفر از پشت زد بهم برگشتم مامانم بود گفت حالا بدون من خالتو میکنی خالمم مگفت توهم بیا حال میده قاتی کرده بود مسکه بد جور خلسه شده بود هااا بد مامانم گفت شما هال نید تامن بیام گفتم برم دنبالش رفتم خالمم بود  هی  خودشو تو بغل من جامیکرد  رفتم دیدم دست یه نفرو گرفته که کیرش دوتا کیر منه بزگ بودا خیلی بزرگ خالم گفت ممانتم سلیغش خوبه ها رفتم دست مامانمو گرفتم گفتم بیا اینور گفت زر نزن بزار بعد چند سال یه حال خیلی اثاثی کنیم خالمم گفت ولش کن اومدیم اینور با خالم رو یه دوشک خابیدیم همه تخت ها پر بودن اومد رو واساد گفت  پستونام شیر داره بخور گفتم دروق نگو فقط زنا حامله شیر دارن گفت بخور یه زره خوردم دیدم اره گفتم اخه چه جوری گفت تهرکش کردم ناسلامتی دارمیم لیسانس زنان وزایمان مگیریم ها یه زره دیگه خورم چندان مزه ای نداشت گفت حال میده بخر منم تا قطره اخرش خورم  دو باره کیرمو گذاشت لب کسش اومد پایین به همون دفعه رفتن تو ارضا شد منم  که خسته شده بودم گرفتیم خابید پیش هم بهش گفتم من هنوز ارضا نشدم ها گفت بر عکس بخوابیم گفتم اره اون ککیر منو میخورد منم کسشو بعد 5 دقیقه منم ارضا شدم خوابیدی خوابمون برد یدفعه مامانم صدام زد در حالی که خالم تو بقلم خاب بود گفت ساعت شیش سبح شکه شدم گفتم اشکال نداره به زار بخوابیم  مامانم دوباره رفت منم رفت دیدم دنفر دارن مگانش منم دیدم داره ححال میکنه ولش کردم رفتم دیدم دوسه تا دختر دارن باهم  بازی میکنن رفتم بنشون خابیدم یکی اومد کسشو گذاشت رو دهنم گفتم های خفمم میکنی بعد اون یه زن بود معلوم بود که زن بود اخه چاق بودو پسوناش افتاده بو بعدیه المه حال رفتی خونه و خوابید   

س





اینم سه چهارتا عکس توپ مامانی


س

عکس سکسی از رفیق مامنم رفته بودیم شمال


۱۳۹۲ دی ۱۵, یکشنبه

منو مامان کیر ندیدم


سلام اسم من مهدی است من 17سالمه و مامانم 32 سالشه مامانم 15 سالش بوده که منو به دنیا اورده بابامم وقطی من 14سالم بود مرد ومنم یه خواهر 6 ساله دارم . خلاصه یه مدت بود مامانم خیلی تو چشم میزد چون مربی والیبال هست قدشم 170عکسشم گذاشتم مثل یه دختر 20 -25 ساله میمونه البته مامانم دکترا روانشنایس داره .
یه شب بارون میومد رد و برق هم میزد مامنمو اجیم تو اتاق من خوابیدن اجیمم به زور رو تخت من خوابید منم ناچاره پیش مامانم خوابیدم یه مدت که گذشت دیدم اجیم خوابیده پتو هم از روی سر خودش زده کنار بلند شدم پتو رو انداختم روش مامانمم بلند شد رفت دست شویی بعد دو سه دقیقه گفت مهدی بیا رفتم دیدم لخت شده داره میره حموم گفتم براچی منو صدا کردی گفت بند کرستم ازپشت گره خورده  بازش کن من بازش کردم گفت تو دیگه بورو. منم وقطی مامانمو اونجوری دیدم هشرم زد بالا و رفت تو تخت خواب شروع کردم خود ارضایی من دیگه تو حال خودم نبودم چشامو باز کردم دیدم مامانم جلومه ریدم به خودم گفت با خود ت کشتی میگیری هیچی نگفتم و رفتم زیر پتو. بعد چند دقیقه دیدم اومد خوابید  من اول فکر کردم لباس پوشیده یهو رد وبرق زد ترسید خودشو چسبوند به من من فهمیدم چشه اخه اون رد و برق جوری نبود که بترسن  وقطی چسبید فهمیدم یه کرست با شرت  بیشتر تنش نیست دیگه خوابیدیمو دیدیم  داریه با خودش ور میره  چند دقیقه گذشت دیدم رفت دست شویی فهمیدم ارضا شده وقطی اومد چسب من خوابید گفت نخوابیدی گفتم خوابم نمیبره گفت حالا ارضا شدی!منم خجالت کشیدم هیچی نگفتم دیدم گفت بعد بابات مرد خونه مگه تو نیستی گفتم چرا گفت پس چرا نیاز های منو براورده نمیکنی که مجبور نشم برم کیر مصنوعی بخرم  اینو که گفت شاخ دراوردم  روشم خابیدو گفت یکم با روغن زیتون ماساژم میدی گفتم اره رفتم روغن اوردم دیدم کرستو شرتشو درورده  یهزره ماساژَ دادم و گفت حالا تو بخواب منم از خدا خواسته خوابیدمو لباسمو دروردم امر ماساژ بده دیدم دستش تو شرتمه گفتم چکار میکنی گف مگه نمی خواستی اضا بشی میخوام ارضات کنم  منم هیچی نگفتم اومد گفت لبامو میخوری گفتم اره خلاصه گفتم مامان چند سال با کسی حال نکردی گفت از مو قع مرگ بابات یه زره ور رفتو رفت سراق گوشیش بعد دیدم زنگ خونه خورد  منم شکه شدم ساعت سه  نسف شب زنگ خونمون بخره  مامانم رفت درو باز کرد بعد دیدم دوست دخترم که اسمش مهناز اومد تو اونم لخت شد کفتم این دیگه کیهمامانم گفت من از تو باد بپرسم این چرا باتو دوست گفتم چرا گفت دانش امز باشگامه خلاصه مامانم رو ازکس کردم اومدم بزارم تو کس دوستم گفت ای کارو نکنی گفتم براچی گفت پردش پاره میشه جواب مامان باباشو نمیتونی بدی گذاشتم تو کونش اونم دفه اولش بود دردش اومد دیگه ارضاشدم روتخت پیش اجیم خوابیدم اوناهم روزمین صبح اجیم بلند شد همهی مارو لخت دید  وبعد منو صداکرد منم زیر پتو بودم منو ندید بعد فرستادمش بیرو سرشو شیره مالیدم و بعد مامانمو مهنازو صدا کردمو رفتیم لباس پوشیدیمو  رفتیم صبحانه تا داستان بعدی با مامانم فعلا بای 

سکس

سکس رو داری